گل پسر
سلام پسر ماهم الان که دارم این مطلبو مینویسم شما و بابایی خوابیدی منم خوابم نمیبره اگه گفتی چراااا؟؟؟!!! چون امروز با هم ساعت 3 خوابیدیم 8 بیدار شدیم البته من وقتی بیدار شدم دیدم شما داری تو تاریکی با آجر بازیهات که همیشه وسط خونست بازی میکنی همه برقها خاموش بود تا دیدی من بیدار شدم کلی خوشحالی کردی اومدی منو بوس کردی بعد از اونجایی که خیلی بستنی دوست داری رفتی سراغ فریزر دوتا بستنی آوردی یکی دادی به من یکیم خودت خوردی بعد کنترل دادی به من طبق معمول همیشه گفتی مامان باب فکر کنم باب اسفنجیو از من و بابایی بیشتر دوست داری الانم بعد از تماشای 1 ساعت و نیم باب اسفنجی خوابت گرفت خودت بلند شدی رف...
نویسنده :
مامان آبتین
2:50